جنسیت: زن
سن: 20
تمام خواب را میدانم که الآن یادم نیست. ولی آن روز یادم بود. صحنههایی که به شدت رویم تأثیر گذاشت و الآن هم به طور واضح و روشن در ذهنم مانده را مینویسم. دو روز قبل از خواب در یکی از تشکلهای دانشگاه دیگر دوستان مرا کاندید کرده بودند و خب رأی هم آوردم. بعد توی خواب دیدم که یکی از دوستان نزدیکم به شدت از دست من ناراحت بود و روی از من برگرداند و شروعت کرد به گریه کردن و گفت: اصلا از تو انتظار نداشتم. مکان همان مکان تشکل بود و همه فضا واضح و روشن و رنگی بود. لذا مکان هم آشنا بود. سن فرد مورد نظر 19 سال و زن بود (دختر). در هنگام خواب به شدت احساس ناخوشایندی داشتم چون نمیخواستم دوستم دلخور شده باشد. بعد که بیدار شدم چند روز بعد به او گفتم و گفت: آره، فکر نمیکردم کاندید شی، ولی نه، دلخور نبودم از دستت.
موضوع مطلب :